انتظار
مادر پیر مرا نکته ای زیبا گفت!
از بد دنیا گفت!
گفت :طاووس مشو که به عیبت خیزند!
گر شوی شعله ی شمع
زیر پایت ریزند!
گفت:پروانه مشو. که به سرگردانی.لای انگشت کتاب
سالها میمانی!
نه زمین باش نه خاک.که تورا خوار کنند!
وانگهی ذهن تورا پر ز مرداب کنند!
آسمان باش که خلق. به نگاهت بخرند!
وزپی دیدن تو
سربه بالا ببرند.
آسمان باش عزیز....
گله ها را بگذار...ناله ها را بس کن...
روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی...
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگ ترا....
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام!
مهر دیدی که بر هم زدن چشم گذشت...
یا همین سال جدید...باز کم مانده به عید...
این شتاب عمر است...
منو تو باورمان نیست که نیست...!!
صبح یعنی آغاز فرصت شادی و لبخند و امید...
صبح یعنی امروز
سهمی از زندگی و عشق از آن خود توست...
لحظه را قدر بدان ....
حیف از عمری که صرف گله و شکوه شود...
تا بخواهی...
زندگانی زیباست